دیگر سکوت نمیکنم(شعری آلمانی در مورد ایران و اسرائیل)
این شعر مربوط به ماهها قبله!(فروردین 91)،زمانی که گونترگراس ،نویسنده آلمانی برنده ی نوبل 1999 ،قدرت هسته ای اسرائیل و ایران به اظهار نظر پرداخته و گقته در حالی که خود اسرائیل مجهز به کلاهک های اتمی است و هیچ کس حق بازرسی از او را ندارد ،بر اساس حدس و گمان و البته ترس از وجود بمب اتمی د ر ایران ، این کشور را تهدید جهانی میداند در حالی که خطر اصلی خودشه! در آن زمان این شاعر در مورد این شعر مورد ملامت و سرزنش عده ی زیادی(از طرفدارن اسرائیل) قرار گرفت ولی همواره از شعر خود دفاع کرده ،تا جایی که به تازگی نیز گفته:"بدترین کاری که در حق اسرائیل و ساکنان آن کرد ،رحم کردن به این کشور و اجتناب از انتقاد از آن است" 1
نکته 1: در بندی از شعر ،این نویسنده آلمانی به گونه ای توهین آمیز از ایران یاد کرده که بی تردید زندگی در دامان تمدن لیبرال دموکراسی غرب و عدم آشنایی زیاد با دیگر تفکرات در این عرصه، موجب چنین قضاوت سخیفی د رمورد ایران شده است!و به هرحال امری پسندیده نیست! اما به هر حال وجه اصلی شعر نه ایران، که قدرت اتمی اسرائیل و خطرناک بودن آن برای صلح است، و به خاطر این پیام اصلی شعر است که واکنش های مخالف زیادی در مقابل شعر صورت گرفته است :
بنیامین نتانیاهو روز پنجشنبه از این که گراس در شعر خود، ایران را با اسرائیل مقایسه کرده به شدت انتقاد کرد. دفتر نخست وزیر اسرائیل، در اطلاعیهای خشمآلود نوشت: «این ایران است که برای ثبات و امنیت جهانی خطرناک است نه اسرائیل.»
جیگال پالمور، سخنگوی وزارت خارجه اسرائیل، و امانوئل ناشون، سفیر اسرائیل در برلین، اظهارات گونتر گراس را "سخیف و غیرمسئولانه" خواندند. بی بی سی 16فروردین 91.
نکته 2- این شعر که مور هجمه فراوان قرار گرفت نشان از این دارد که در جهان کنونی اگر صدایی مخالف با تبلیغات گسترده غرب و خواست آنها،بلند گردد ،چه در قالب یک شعر یا در قالب شبکهه ای رسانه ای مثل شبکه های ماهواره ای ایران به زبانهای اسپانیولی و عربی و ...همه از طف غرب ،محکوم به برخورد قاطع تبلیغاتی و ،بی اعتبار شدن و اقدامات عملی (قطغ پخش برنامه ها از ماهواره های خود) می گردند و این است جهان آشفته به ظاهر آزاد کنونی...
===========
به هرحال این شعر با تفاوت هایی در ترجمه در سایت های ایرانی نیز منتشر شده که من این ترجمه را از سایت خبرگزاری مهر نقل می کنم:
چرا سکوت میکنم، کتمانی اینهمه طولانی،
بر آنچه که آشکار است، و «از بازی جنگ»
انجام شده، که در انتها، جان به در بردگانش،
این ماییم، حداکثر در حد در حاشیه ماندهها.
موضوع، حق ادعایی در ضربه اول است،
که پهلوان پنبهای آن را به یوغ خود کشیده
و به هیاهویی سازمان یافته در آورده
که خلق ایران گویا باید نابود گردد، چون در حوزه قدرتش، ساختن
یک بمب اتمی مورد ظن و گمان است.
اما من چرا خود را منع کردهام،
نام کشور دیگری را بر زبان جاری سازم،
که از سالیان گذشته ـ ولو مخفیانه ـ توان اتمی رو به تزایدی را در اختیار گرفته
فارغ از هر کنترلی، چونکه بازرسی آن
میسر نیست؟
کتمان عمومی این امر واقع، که سکوت من هم جزیی از آن است،
به نظرم، دروغ آزاردهندهای است
الزامی که حکم مجازاتی را منظور میکند
مادامیکه مورد بیتوجهی قرار گیرد
چونان حکم «ضد سامیگری» است که عادی میشود
و اما اینک، چون سرزمین من،
با جنایات خاصهاش،
که بینظیرند،
هر بار مورد بازخواست قرار میگیرد،
اما این بار از سر ِ سوداگری محض، ولو
با چرب زبانی به عنوان جبران مافات اعلام میشود که،
یک زیردریایی دیگر به اسراییل
تحویل میشود، که ویژگیاش
حمل کلاهکهای انهدام جمعی است
و به جاهایی قابل هدایت باشد
که فقط وجود یک بمب اتمی که اثبات هم نشده
و فقط ترس و واهمه دلیل اثباتی آن است،
و من میگویم، آنچه را باید گفت.
و اما چرا اینهمه سکوت کردهام؟
چون میدانستم، تبارم،
که با ننگی هرگز زایل نشدنی عجین شده،
از آن بازم میداشت، این امر به غایت آشکار را
به اسراییل، سرزمینی که به آن دلبستهام
و میخواهم دلبسته هم بمانم، نسبت دهم.
و چرا تازه الآن میگویم؟
به پیری افتاده و با آخرین خامه قلم:
که قدرت اتمی اسراییل به مخاطره میاندازد،
صلح جهانی را که خود بخود شکننده و لرزان هم هست؟
چون باید گفته شود
که فردا خیلی دیر است؛
نیز چون ما ـ آلمانیهایی که بقدر کافی گنهکاریم،
تدارکچی جنایتی بشویم،
که قابل پیشبینی است، و آنگاه که شراکت در جرم
با هیچ عذر و بهانه معمولی
زدودنی نباشد.
و اذعان کنم که: دیگر سکوت نمیکنم
چون از ریاکاری غربیان
به جان آمدهام، و امید آن دارم
بسیاری دیگر کسان نیز از سکوت رهایی یابند
بانیان و عاملان خطر قابل لمس
به چشمپوشی از استفاده از زور وادار شوند
همینطور بر آن اصرار و ابرام شود
کنترلهای دائمی و بیمانع و رادع
بر توان هستهای اسراییل
و تاسیسات هستهای ایران
توسط یک نهاد بینالمللی
از سوی دولتین هر دو کشور، داده شود.
و فقط اینگونه است که
همه انسانها در این
منطقهای که دیوانگی آن را به اشغال خود در آورده
و تن به تن در دشمنی با هم زندگی میکنند
آخرالامر دست ما را هم بگیرند.2
2- خبرگزاری مهر