هفت اقلیم

اندر احوالات هفت اقلیم از زمین و آسمان ،مردمان و شهرمان و...(از هر دری سخنی!)

هفت اقلیم

اندر احوالات هفت اقلیم از زمین و آسمان ،مردمان و شهرمان و...(از هر دری سخنی!)

هفت اقلیم

اندر احوالات هفت اقلیم از زمین و آسمان ، مردمان و شهرمان ،و هر آنچه که از شنیدنی ها و دیدنی ها و خواندنی ها مرا خوش و شاید ناخوش آید و خواهم که سخنی از آن به میان آورم ...

آخرین مطالب
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
آخرین نظرات

دوشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۰۴ ق.ظ

۲

درحسینه ی دل سینه زنی است (بحر طویل)

دوشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۰۴ ق.ظ

 

به نام عشق
 

«این صدای تپش قلبم نیست

در حسینه ی دل سینه زنی ست»

و این بحر طویل است...
...

 

عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس،

تو کجایی گل نرگس؟

به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است زجنس غم و ماتم،

زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای؟ای عشق مجسم!

که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت.

نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت

به فدای نخ آن شال سیاهت

به فدای رخت ای ماه!

بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی ،آجرک الله!

عزیز دو جهان یوسف در چاه ،دلم سوخته از آه نفس های غریبت

دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده،...

همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی

و سپس رفته به اقلیم رهایی،

به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی،

به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد

،نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد،

شب من روزن مهتاب ندارد،

همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچاره ی دلداده ی  دلسوخته ارباب ندارد...

تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی...

گریه کن ،گریه وخون گریه کن آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را

و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم،

و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود

چون تپش موج مصیبات بلند است، به گستردگی ساحل نیل است، و این بحر طویل است

وببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است که این روضهء مکشوف لهوف است

، عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است،

و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است ،

ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است،

ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است،

ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنه ی یار است

و زنی محو تماشاست زبالای بلندی،

الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال

و سپس آه که «الشّمرُ ...»خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را وبریدند ...»

دلت تاب ندارد به خدا با خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی،

تو خودت کرب و بلایی،

قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی،

تو کجایی ... تو کجایی...

بحر طویل از حمیدرضا برقعی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۲۰
موسی علی نژاد

نظرات  (۲)

۲۰ آبان ۹۲ ، ۲۳:۱۶ واحد فرهنگی
‏قال الامام باقرعلیه السلام: لو یعلم الناس ما فى زیارة قبرالحسین علیه السلام من الفضل، لماتوا شوقاً.(14)
امام باقرعلیه السلام فرمود: اگر مردم مى‏دانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین علیه السلام است از شوق زیارت مى‏مردند.
۱۸ آذر ۹۲ ، ۲۱:۰۰ حسن اناری
السلام علیک یا ابا عبد الله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">