شعری زیبا از حمیدرضا برقعی در مورد امام رضا(ع)
شاید بسیار شده حکایت حال ما نیز چنان بوده که به امام مهربانی گفته ایم یا که نالیده ایم:
"قبولم کن من آداب زیارت را نمی دانم"
زیارت عالمانه و عارفانه آن سلطان نصیب مشتاقان و البته بی نصیبان نیز باد
زیارتی ساده اما عمیق
زیارتی که دل بی دل شود و در خود شکند
و از منظر دیده الماس فشان گردد و به زبان حال همی نالد و گوید:
"قبولم کن من آداب زبارت را نمی دانم"
به مهربانی امام رضا علیه السلام
"همیشه قبل هر حرفی برایت شعر میخوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمیدانم
نمیدانم چرا این قدر با من مهربانی تو
نمیدانم کنارت میزبانم یا که مهمانم
نگاهم روبهروی تو بلاتکلیف میماند
که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم
به دریا میزنم، دریا ضریح توست غرقم کن
در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم
سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه
بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم
تماشا میشوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم
اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست میگویم:
که من یک شاعر درباریام مداح سلطانم"
---------------------------------
شعر از حمید رضا برقعی ( وبلاگ شاعر)
دانلود دکلمه ی شعر توسط مداح اهال بیت سید مهدی میرداماد