هفت اقلیم

اندر احوالات هفت اقلیم از زمین و آسمان ،مردمان و شهرمان و...(از هر دری سخنی!)

هفت اقلیم

اندر احوالات هفت اقلیم از زمین و آسمان ،مردمان و شهرمان و...(از هر دری سخنی!)

هفت اقلیم

اندر احوالات هفت اقلیم از زمین و آسمان ، مردمان و شهرمان ،و هر آنچه که از شنیدنی ها و دیدنی ها و خواندنی ها مرا خوش و شاید ناخوش آید و خواهم که سخنی از آن به میان آورم ...

آخرین مطالب
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
آخرین نظرات

شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۰۶ ب.ظ

۳

حدیث عنوان بصری

شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۰۶ ب.ظ
 
آیت الله سید علی آقای قاضی(ره)،استاد عرفان علامه طباطبایی (ره) و آیت الله بهجت (ره)و...، شاگردانش را بدون التزام به حدیث عنوان بصری نمی پذیرفت و توصیه می کرد که حدیث عنوان بصری را بنویسید و بدان عمل کنید و همراه خود داشته باشید و هفته ای یکی دوبار آن را مطالعه کنید

(عکس از سایت نقد نیوز ،ارسالی از محمد هراتی  سایت :varesoon.ir)

...(امام صادق (ع) ) فرمود: «ای ابا عبدالله، دانش با دانشجویی به دست نمی آید، بلکه نوری است که خداوند آن را در دل هر کس که هدایتش را بخواهد قرار می دهد. پس اگر طالب علم هستی، اول در وجود خود به دنبال حقیقت عبودیت باش، و با به کار بستن علم آن را بجوی، و از خدا طلب فهم کن تا تو را بفهماند.»

گفتم: ای شریف، فرمود: «بگو: ای ابا عبداللّه.» گفتم: ای ابا عبداللّه، حقیقت عبودیت چیست؟ فرمود: «سه چیز است:...

متن کامل حدیث در ادامه مطلب...

برای آشنایی با معارف این حدیث اینجا کلیک کنید.

علاّ مه مجلسی در بحارالأنوار می گوید: این عبارت را به خط شیخ خود، شیخ بهایی دیده ام:

شیخ شمس الدین محمد بن مکی گفته است: از دستنوشته شیخ احمد فراهانی، از عنوان بصری که پیرمردی 94 ساله بود نقل می کنم که گفت:

سالها نزد مالک بن انس رفت و آمد داشتم. چون جعفر بن محمد به مدینه آمد، شروع به رفت و آمد نزد وی کردم و دوست می داشتم همچنان که از مالک کسب دانش می کردم، از وی نیز دانشی بیاموزم.

او روزی به من گفت: من از طرف حکومت تحت نظر هستم؛ در عین حال، در همه ساعات شب و روز اذکاری دارم؛ پس مرا از اذکار و اوراد خود باز مدار و دانش خود را چون گذشته از مالک بگیر و با وی رفت و آمد نما.

من از این واقعه غمگین شدم، و در حالی که از نزد وی بیرون می آمدم با خود می گفتم: اگر در من خیری دیده بود، از رفت و آمد با خود منعم نمی کرد. پس وارد مسجد پیامبر شده، سلامی داده، بازگشتم. فردای آن روز به حرم پیامبر رفته، دو رکعت نماز گزاردم و پس از نمازْ دست به دعا برداشتم و گفتم: خدایا، خداوندا! از تو می خواهم که قلب جعفر را با من مهربان کنی، و آن قدر از علم وی بهره مندم سازی که به راه راست هدایت شوم. بعد، غمگین به سوی خانؤ خود رفتم و به جهت محبتی که از جعفر در دل داشتم، دیگر نزد مالک نرفتم، و جز برای نماز واجب از خانه بیرون نیامدم. سرانجام صبرم به پایان رسید و دلم تنگ شد.

در این وقت که بعد از نماز عصر بود لباس پوشیده، به قصد دیدار جعفر بیرون رفتم. چون به در خانه اش رسیدم، اجازه خواستم. خادمی بیرون آمد و گفت: چه می خواهی؟ گفتم: عرض سلام بر شریف. گفت: او در محراب خود به نماز ایستاده است. من نیز در مقابل در خانه اش نشستم.

طولی نکشید که خادم بیرون آمد و گفت: به برکت خدا، داخل شو. من وارد شده، سلام کردم. او جواب سلام مرا داده، فرمود: «بنشین؛ خدا تو را رحمت کند.» نشستم، و او مدتی سر به زیر انداخت، سپس سر برداشت و فرمود: «کنیه ات چیست؟» گفتم: ابوعبداللّه. فرمود: «ای ابو عبداللّه، خداوند تو را بر کنیه ات ثابت کند و تو را توفیق دهد! چه می خواهی؟» در دل گفتم: اگر در این سلام و زیارت مرا جز این دعا بهره ای نباشد، برایم بسیار است.

او دوباره سر برداشت و فرمود: «چه سوءالی داری؟» گفتم: از خدا خواسته ام تا دلت را با من مهربان گرداند و از دانش تو بهره مندم سازد، و امیدوارم که خداوند دعایم را درباره شما مستجاب کرده باشد. فرمود: «ای ابا عبدالله، دانش با دانشجویی به دست نمی آید، بلکه نوری است که خداوند آن را در دل هر کس که هدایتش را بخواهد قرار می دهد. پس اگر طالب علم هستی، اول در وجود خود به دنبال حقیقت عبودیت باش، و با به کار بستن علم آن را بجوی، و از خدا طلب فهم کن تا تو را بفهماند.»

گفتم: ای شریف، فرمود: «بگو: ای ابا عبداللّه.» گفتم: ای ابا عبداللّه، حقیقت عبودیت چیست؟ فرمود: «سه چیز است: اینکه بنده خدا در آنچه خداوند به او ارزانی داشته، احساس مالکیت نداشته باشد؛ زیرا بندگان ملکیتی ندارند و مال را از آنِ خدا می دانند و آن را در جایی که او فرموده است، به مصرف می رسانند. دیگر اینکه برای خود تدبیر نکند و همؤ کارهایش در محدوده امر و نهی خداوند باشد.

پس وقتی عبد در آنچه خداوند به وی ارزانی داشته، احساس مالکیت نداشت، انفاق کردن، در آنچه خداوند امر به انفاق آن کرده است، بر او آسان می شود. و چون تدبیر و برنامه ریزی را به خداوند مدبر واگذاشت، بلاها و مصیبتهای دنیا بر وی آسان می شود. و چون تمام وقت و همه کارهایش را در محدوده اوامر و نواهی خداوند قرار داد، دیگر فراغتی برای جدال و مباهات بر مردم نخواهد داشت.

هنگامی که خداوند بنده خود را به این سه خصلت کرامت داد، امر دنیا و شیطان و مردم دنیا بر وی آسان می گردد و دیگر در پی زیاده خواهی و فخرفروشی در طلب دنیا برنمی آید و چشمش به دنبال مال مردم نخواهد بود و روزگار را به بطالت نخواهد گذراند، که این اولین درجه تقواست. خداوند متعال می فرماید: ساین سرای آخرت است. آن را برای کسانی که نمی خواهند در روی زمین سرکشی و تبهکاری کنند مقرر داشته ایم و سر انجامِ نیکِ آن (حسن عاقبت) از آن پرهیزکاران است.»(. بحارالأنوار، ج 1، ص 224 226 )

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۳/۱۸
موسی علی نژاد

نظرات  (۳)

سلام
خیلی عالی بود. استفاده کردم
پاسخ:
سلام
زنده باشید
لا اجازتون این مطلب تو وبم گذاشتم با ذکر منبع

موفق باشید :)
پاسخ:
خواهش می کنم
موفق باشید
ممنون که سر زدید
اخه مطلب که کوتاه باشه بیشار میخونن اما چشم یه مقدمه دربارهاش مینویسم

ممنون که سر زدید
پاسخ:
خیلی ممنون
موافقم ولی حتما با مقدمه بهتر و کامل تر  میشه
موفق باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">